سیاوش نامه

شعر

سر وفا

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ

دیریست که بر مسند قلبم بنشستی

 شیدا بنمودی دل و آسوده برستی

 

فرهاد شدم در ره تو جان بفشاندم

شیرین، زچه رو بهر دلم تیشه بدستی

 

بر عشق و جوانی بنمودی تو تظاهر

تا دیدی یکی جلوه ی بیگانه، گذشتی

 

در فکر بدم دوش ز بیداد زمانه

کشتی دل و اکنون به غمش چله نشستی

 

دریاب به هنگامه ی شادی غم خویشان

 بی یار بمانی اگر این رشته گسستی

 

برعهد وفادار بمان ای صنما چون

دنیا نکند رحم به تو، گر بشکستی

 

گفتم به تو اسرار وفاداری و مستی

 بشنیدی و زان دُرّ گران، طرف نبستی

  • سیاوش اکراد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی