روی خط
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۴۳ ق.ظ
روی خط
ناگهان طبع مرا در شعر روشن می کنی
خانه تاریک دل را ، پرتو افکن می کنی
ماه ها از تو نیامد هیچ پیغامی ولی
گر بیایی روی خط ما را مزین می کنی
رخوت و عزلت نشینی رخت می بندد زمن
حال و احوال بد من، خوب و احسن می کنی
گر برون آیی زخانه ، ور ببینم من تورا
خشکی صحرای ما را باغ و گلشن می کنی
با نگاه مهربان و غمزه چون خنجرت
سیرت آرام من را ، اسب توسن می کنی
از فراق روی ماهت تنگ می گردد دلم
قلب من با این فراخی مثل ارزن می کنی
هرکسی مغرور باشد بر جمال و حسن خویش
تا ببیند روی تو ، در دم فروتن می کنی
نیست سیراب از نگاه مهربانت ، چشم من
پس سیاوش را ، چرا وادار رفتن می کنی
- ۰۲/۰۳/۱۸